دیشب کلی گریه کردمو نماز خوندم
انقد که حالم اصلا خوب نبود
6صبح دیدم اصلا دیگه حالم خوش نیست منگ میزنم
خلاصه...هی
الان اومدم از بیمارستان یه 2تا سروم زدنو چنتا آمپول الان پاشودم اومدم
کسی نفهمید یعنی نذاشتم کسی بفهمه
خدایا دعا میکنم زودتر مرگم برسه
دیگر تحمل ندارم تحمل این همه حرفی که پشتم زدن
حرفی که من نزدمو خبرنداشتم ولی تنها کسم فکر کرد من زدم
نظرات شما عزیزان:
|